حق والدین
اخلاق |
آیات اخلاقی آیات افک • آیه اخوت • آیه اطعام • آیه نبأ • آیه نجوا • آیه مشیت • آیه بر • آیه اصلاح ذات بین • آیه ایثار |
احادیث اخلاقی حدیث قرب نوافل • حدیث مکارم اخلاق • حدیث معراج • حدیث جنود عقل و جهل |
فضایل اخلاقی تواضع • قناعت • سخاوت • کظم غیظ • اخلاص • خشیت • حلم • زهد • شجاعت • عفت • انصاف • اصلاح ذات البین • عیبپوشی |
رذایل اخلاقی تکبر • حرص • حسد • دروغ • غیبت • سخنچینی • بخل • عاق والدین • حدیث نفس • عجب • سمعه • قطع رحم • اشاعه فحشاء • کفران نعمت |
اصطلاحات اخلاقی جهاد نفس • نفس لوامه • نفس اماره • نفس مطمئنه • محاسبه • مراقبه • مشارطه • گناه • درس اخلاق • استدراج |
عالمان اخلاق ملامهدی نراقی • ملا احمد نراقی • سید علی قاضی • سید رضا بهاءالدینی • سید عبدالحسین دستغیب • محمدتقی بهجت • علیاکبر مشکینی • محمدرضا مهدوی کنی |
منابع اخلاقی قرآن • نهج البلاغه • مصباح الشریعة • مکارم الاخلاق • المحجة البیضاء • مجموعه ورام • جامع السعادات • معراج السعادة • المراقبات |
حَقّ والدین حقوقی است که پدر و مادر بر عهده فرزندان خویش دارند. رعایت حق والدین، از آموزههاى اخلاقى دین اسلام است و در قرآن و احادیث بر آن تاکید شده است. در قرآن نیکوکاری نسبت به والدین پس از عبادت خدا و نهى از شرک ورزیدن به او آمده و سپاسگزارى از پدر و مادر با شکرگزارى از خدا مقارن شده است؛ البته اطاعت از والدین نباید به مخالفت الهی بیانجامد.
در احادیث، فرمانبردارى از پدر و مادر از نشانههاى ایمان، نگاه کردن به آنان عبادت و نیکرفتارى با آنان از محبوبترین اعمال نزد خدا و رضا و غضب الهى در خشنودى یا ناخشنودى والدین از فرزندانشان است. بنا بر روایات کسى که به والدین خود نیکى میکند، به بهشت وارد میشود و نیکیهایى که به نیابت از والدین انجام میدهد و حتى بیش از آن، براى او ثبت میشود. در مقابل عقوق والدین موجب محرومیت از بهشت، لعن خدا، سلب توجه و رحمت و نعمت پروردگار میشود.
اهمیت حق والدین
وَاعْبُدُوا اللَّـهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا (ترجمه: و خدا را بپرستید، و چیزى را با او شریک مگردانید؛ و به پدر و مادر احسان کنید.)
نساء، ۳۶، ترجمه فولادوند.
در آیات قرآن چندین بار به نیکوکارى به والدین سفارش شده است. ذکر این سفارش در قالب مکرر «وباالوالدین إحساناً» بلافاصله پس از امر به «عبادت خدا» و نهى از «شرک ورزیدن به او» و نیز مقارنت «سپاسگزارى از پدر و مادر» با «شکرگزارى از خدا» از اهمیت ممتاز این آموزه اخلاقى و دینى حکایت دارد. این آموزه در ادیان پیش از اسلام نیز وجود داشته، چنانکه مشابه همین تعبیر در کتابهاى عهد عتیق نیز آمده است ازاینرو، برخى مؤلفان غربى آن را با ده فرمان حضرت موسی مقایسه کردهاند.
بیان قرآن درباره وجه این سفارش، زحمات والدین، به ویژه مادران، به هنگام تربیت فرزندان در کودکى است. به اعتقاد برخى مفسران، امر به احسان به والدین در کنار پرستش خدا، از آنروست که پدر و مادر سبب ظاهرى در هستى یافتن فرزندان هستند.
از دیدگاه مسکویه
مسکویه در تحلیل اینکه چرا در قرآن به فرزندان توصیه شده است به والدین احسان و حقوقشان را رعایت کنند و به والدین در خصوص فرزندانشان چنین توصیهاى نشده، بر آن است که والدین در واقع فرزندشان را چیزى جداى از خودشان نمیدانند و وى را عین خود قلمداد میکنند، ازاینرو آن چنان که خود را دوست میدارند وى را نیز دوست میدارند و رشد و ترقى فرزندشان را رشد و ترقى خود میدانند، و چون به وجودآورنده فرزند هستند، درواقع او را ادامه خود میشمارند که با فناى آنها باقى میماند. اما فرزندان چنین ادراک و احساسى به والدین خود ندارند و به تدریج آن را به دست میآورند.
از دیدگاه نصیرالدین طوسی
نصیرالدین طوسی حقوق والدین را از لوازم عدالت، که برترین فضیلت اخلاقى است، میداند. او با ذکر تلاشها و زحمات والدین در به دنیا آوردن و تربیت فرزند، چنین نتیجه میگیرد که همانطور که وجوب شکر نعمات خدا و عبادت او به قدر استطاعت، مقتضاى عدالت است، عدالت همچنین اقتضا میکند که پس از اداى حقوق خدا هیچ فضیلتى بالاتر از اداى حقوق پدر و مادر و شکرگزارى از ایشان و تحصیل رضایت آنان نباشد و از اینروست که احسان به والدین با اعتراف به وحدانیت خدا و التزام به عبادت وى مقارن آمده است. حتى به اعتقاد وى رعایت این حقوق بر رعایت حقوق الهى اولویت دارد، زیرا خداى سبحان به بازستاندن حقوق خود نیازى ندارد، اما والدین همیشه چشمانتظار روزى هستند که فرزندان، با خدمت به آنان، پاسخ زحماتشان را بدهند.
در قرآن
مصادیق حق والدین در قرآن
وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا (ترجمه: و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید. اگر یکى از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها [حتى] «اوف» مگو و به آنان پَرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى. و از سر مهربانى، بالِ فروتنى بر آنان بگستر و بگو: «پروردگارا، آن دو را رحمت کن چنانکه مرا در خردى پروردند.)
اسراء، ۲۴ـ۲۳، ترجمه فولادوند.
در توصیه قرآنى، گاه مصادیقى از حقوق والدین هم ذکر شده است. مثلاً از فرزندان خواسته شده است تا هنگام کهنسالى پدر و مادر نه تنها از درشتگویى و بدرفتارى با آنان بپرهیزند بلکه در مقابل آنها فروتنى و خضوع نمایند و در ازاى سختیهایى که والدین از روى مهربانى و رحمت براى رشد و تربیت آنان متحمل شدهاند، در زمان حیات و پس از مرگشان در حق ایشان دعا کنند و از خدا بخواهند که آنان را مشمول رحمت خویش قرار دهد، چنانکه انبیاى پیشین همواره در حق پدر و مادر خویش دعا میکردند. فضل بن حسن طبرسی بر آن است که سیاق آیات، بر استجابت این دعا در حق والدین دلالت دارد، چنانکه در احادیث نیز بر همین موضوع تأکید شده است.
در پارهاى آیات مدنى، به فرزندان توصیه شده است که حقوق مالى و اقتصادى والدین را رعایت کنند. فرزندان باید از اموالشان به پدر و مادر انفاق کنند و در وصیت و میراث سهم والدین را، آنگونه که دستور داده شده است، در نظر بگیرند.
ایمان شرط دعا بر والدین
بنابر نظر مفسران و طبق آیه ۱۱۳ سوره توبه، شرط دعاى فرزندان در حق پدر و مادر، ایمان والدین است و کافران و مشرکان مشمول توصیه قرآن به طلب رحمت براى والدین نمیشوند بلکه در عوض، فرزندان باید دعاى خود را مشروط به ایمان والدین سازند یا براى هدایتشان دعا کنند.
تقدم اوامر الهی بر رضایت والدین
وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَ إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا (ترجمه: و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکى کند، و [لى] اگر آنها با تو درکوشند تا چیزى را که بدان علم ندارى با من شریک گردانى، از ایشان اطاعت مکن.)
عنکبوت، ۸، ترجمه فولادوند.
اگر والدین بخواهند فرزندانشان را به شرک وادارند، امر به فرمانبردارى از ایشان، بهدلیل تعارض با اطاعت از اوامر الهى، ملغا میشود، هرچند همچنان موظفاند با پدر و مادر خویش مدارا و خوشرفتارى کنند. و التزام به اوامر الهى و رعایت عدل بر رضایت والدین مقدّم است و علاقه و احترام به پدر و مادر نباید موجب شود که فرزندان از مسیر عدل و انصاف خارج شوند، زیرا خویشاوندان در روز قیامت نمیتوانند به آنان سودى برسانند.
در احادیث
در احادیث نیز بر جایگاه ویژه والدین و احسان به ایشان (بِرّ الْوالدین) تأکید شده و در جوامع حدیثى شیعه و سنّى بخش مستقلى بدان اختصاص یافته است تا جایى که خوشرفتارى (برّ) با آنان و اطاعت از ایشان را رفتارى عقلانى و حاکى از شناخت صحیح بنده از خدا دانسته و در مقابل، حقناشناسى (عقوق) و نافرمانى از آنان را حرام و در زمره گناهان کبیره برشمردهاند، زیرا نافرمانى از والدین به منزله کفران نعمت الهى (برخوردارى از نعمت پدر و مادر) و در نتیجه، خروج از طاعت خدا است.
همچنانکه فرمانبردارى از پدر و مادر از نشانههاى ایمان، نگاه کردن به آنان عبادت و نیکرفتارى با آنان از محبوبترین اعمال نزد خدا و رضایت ایشان شرط جهاد در راه خدا (در غیر موارد وجوب عینى) است و رضا و غضب الهى در خشنودى یا ناخشنودى والدین از فرزندانشان است. بهعلاوه، در کوتاهى کردن نسبت به رعایت به ایشان هیچ عذرى پذیرفته نیست بر این اساس، پیامبر اکرم نیکى به والدین را از عوامل فضیلت فرد بر دیگران بیان کرده و امام باقر علیهالسلام نیز آن را از ویژگی هاى بارز شیعیان شمرده است ازاینرو، مسلمانان به نیکى در حق والدین و تحمل سختی هاى آن امر شدهاند، حتى اگر والدین آنها مشرک باشند یا در قید حیات نباشند.
در سیره رسول اکرم نیز این موضوع مشهود است، چنانکه گفته شدهاست حضرت، مادر رضاعى خود را بسیار بزرگ میداشت و کسانى را که با پدر و مادر خویش خوشرفتارى میکردند، تکریم مینمود؛ البته در احادیث نیز، همچون قرآن، تأکید شده که وجوب اطاعت از والدین ـ حتى اگر مشرک باشند ـ شامل امورى است که معصیت خدا نباشد و این البته به معناى ساقط شدن حق پدر و مادر نیست.
امام صادق (ع): اِن اَحبَبتَ اَن یَزیدَ اللّهُ فى عُمُرِکَ فَسُرَّ اَبَـوَیکَ. (ترجمه: اگر دوست دارى که خداوند عمرت را زیاد کند، پدر و مادرت را شاد کن.)
وسایل الشیعه، ج۱۸، ص۳۷۲
توجه خاص به حقوق مادر در احادیث
در احادیث بر توجه خاص به مادر تأکید و بیشترین حق از آنِ او دانسته شده تا جاییکه اداى حق او غیرممکن شمرده شده است. همچنین بیان مشهور پیامبر مبنى بر اینکه «بهشت زیر پاى مادر است»، حاکى از حرمت خاص مادر و تأثیر رعایت احوال او در کسب رضاى الهى است. حتى، بنابر بعضى روایات، نیکى به مادر به منزله کفّاره گناهان پیشین است. ازاینرو، حقوق پدر و مادر و وظایف فرزندان در قبال هریک متفاوت است.
امام سجاد (ع) در رسالة الحقوق سختی هایى را که مادر از آغاز حمل تا رشد فرزند متحمل شده، حق مادر بر فرزند برشمرده و او را به قدرشناسى از زحمات مادر امر کرده است. در مقابل، پدر را اصل فرزند و حقِ هستى و حیات را از او دانسته است. نصیرالدین طوسی ماهیت حقوق مادر را جسمانیتر از حقوق پدر شمرده و معتقد است بدینسبب، حقوق مادران زودتر از حقوق پدران، که آگاهى بر آن نیازمند تعقل است، مورد توجه فرزندان قرار میگیرد و به اداى آن اهتمام میورزند. بر این اساس، وى اداى حقوق پدران را بیشتر با امورى معنوى چون اطاعت کامل از آنان و ذکر خیر و دعا و ثنا بر ایشان و اداى حقوق مادران را با امور مادّى چون بذل مال و فراهم آوردن اسباب آسایش زندگى و نظایر آن بیان کرده است.
مصادیق حقوق والدین در احادیث
امام صادق (ع): ثَلَاثٌ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ فِیهِنَّ رُخْصَةً بِرُّ الْوَالِدَیْنِ بَرَّیْنِ کَانَا أَوْ فَاجِرَیْنِ وَ وَفَاءٌ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِر. (ترجمه: سه چیز است که ترک آن براى هیچ کس جایز نیست: نیکى به پدر و مادر نیکو کار باشند یا فاجر، وفاى به عهد با نیکو کار یا فاجر و اداى امانت به نیکو کار یا فاجر.)
تحف العقول، ص۳۶۷
در روایات مصادیق گوناگون حقوق مادی و معنوی والدین ذکر شده است.
- در احادیث بر حفظ حیات والدین تأکید شده است، چنانکه؛
- فرزندان از آسیب رساندن به پدر و مادر نهى شدهاند.
- کشتن آنان بزرگترین کفر و ناسپاسى تلقى شده است.
- به فرزندان توصیه شده است در انفاقِ مال، پدر و مادر را بر دیگران مقدّم دارند و در رفع نیازهاى مادّى آنان، حتى اگر مستغنى باشند، اهتمام ورزند.
- رعایت آداب معاشرت از دیگر حقوق والدین است، مانند اینکه فرزند باید همنشین نیکویى براى آنان باشد، ایشان را به نام نخواند، جلوتر از آنان راه نرود و پیش از ایشان و نیز پشت به آنان ننشیند؛ و چنانچه او را بخوانند، به سرعت اجابت کند، حتى اگر در نماز باشد. همچنین اگر رفتار و گفتار آن دو برخلاف میل او بود، از روى ترش کردن یا دشنام دادن به آنان و حتى گفتن «اُف»، که کمترین مرتبه ناسپاسى نسبت به والدین است، بپرهیزد، زیرا اندوهگین کردن ایشان از مصادیق عقوق آنان است؛
- حفظ حریم خصوصى پدر و مادر؛
- فروتنى کامل در برابر آنان در قول و رفتار؛
- سپاسگزارى از ایشان؛
- دعا در حق آنان؛
- یارى دادن والدین در امور خیر.
حقوق پس از مرگ والدین
به فرزندان سفارش شده است پس از مرگ والدین نیز به ایشان احسان کنند، از جمله با امورى چون طلب آمرزش، قرائت قرآن، پرداخت صدقه، پرداخت دیون مالى و دیگر تعهدات، صله رحم با نزدیکان و احترام به دوستان والدین و ارتباط با آنان و نیز به جاى آوردن نماز، روزه و حج از جانب والدین. حتى در کتاب هاى فقهى بهجاى آوردن قضاى نماز و روزه پدر بر پسر بزرگ او واجب شدهاست. در صحیفه سجادیه مجموعه کاملى از وظایف فرزند در قبال والدین در قالب دعا آمده است.
در احادیث تأکید شده که به جاى آوردن حق والدین امرى بس دشوار است و اداى این وظایف، هرچند فرزندان به سبب آن به سختى افتند، زحمات والدین را جبران نخواهد کرد.
آثار نیکی به والدین
پیامبر اکرم (ص): یُقالُ لِلعاقِّ إعمَل مَا شَئتَ فانّی لا أغفِرُ لک. (ترجمه: به فرزندی که عاق (والدین) شده گفته میشود: هر کاری میخواهی انجام بده که من تو را نمیآمرزم.)
بحار الانوار، ج۷۱، ص ۸۰
بنابر روایات، کسى که به والدین خود نیکى میکند، به بهشت وارد میشود و همه نیکی هایى که به نیابت از والدین انجام میدهد و حتى بیش از آن، براى او ثبت میشود. همچنین نیکى به والدین، مرگ انسان را به تأخیر میاندازد و موجب طول عمر و بسیارىِ رزق میشود و سختى مرگ را آسان میگرداند. براى نگاه محبتآمیز فرزند به پدر و مادر، ثواب حج و براى نگاه رضایتمندانه والدین به فرزند، پاداشى همچون آزاد کردن بنده از جانب فرزند ذکر شده است.
آثار عقوق والدین
عقوق والدین موجب محرومیت از بهشت، لعن خدا و سلب توجه و رحمت و نعمت خدا میشود، همانطور که تأخیر حضرت یوسف در احترام به پدرش موجب خروج سلسله نبوت از خاندان او شد. نماز و طاعات وى نیز پذیرفته نمیشود و مرگ وى به جلو میافتد.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ وَصَّینَا الاْنسانَ بِوالِدَیهِ حُسناً/ إحساناً رجوع کنید به عنکبوت: ۸؛ اَحقاف: ۱۵
- ↑ رجوع کنید به بقره: ۸۳؛ نساء: ۳۶؛ اَنعام: ۱۵۱؛ اِسراء: ۲۳
- ↑ اشْکُرْ لى و لِوالِدَیکَ رجوع کنید به لقمان: ۱۳ـ۱۴
- ↑ رجوع کنید به سفر لاویان، ۱۹: ۲ـ۴؛ نیز رجوع کنید به سفر خروج، ۱۲: ۲۰؛ سفر تثنیه، ۵: ۱۶
- ↑ رجوع کنید به رابرتس، ص ۴۶ـ۴۹؛ هیرشفلد، ص ۸۱؛ گایگر، ص ۸۴
- ↑ رجوع کنید به اسراء: ۲۴؛ لقمان: ۱۳ـ۱۴؛ احقاف: ۱۵
- ↑ رجوع کنید به فخررازى؛ بیضاوى، ذیل اسراء: ۲۳؛ ابنکثیر، ذیل نساء: ۳۶؛ عنکبوت: ۸؛ فیض کاشانى، ذیل اسراء: ۲۳
- ↑ مسکویه، ص۱۳۱ـ ۱۳۲
- ↑ نیز رجوع کنید به نصیرالدین طوسى، ص ۲۳۹
- ↑ طوسی، ص ۲۳۷
- ↑ طوسى، ص ۲۳۷ـ۲۳۸
- ↑ طوسى، ص ۲۳۸
- ↑ رجوع کنید به اسراء: ۲۳ـ۲۴
- ↑ رجوع کنید به ابراهیم: ۴۱؛ شعراء: ۸۶؛ نمل: ۱۹؛ نوح: ۲۸
- ↑ ذیل اسراء: ۲۳ـ۲۴؛ نیز رجوع کنید به طباطبائى، ذیل همین آیات
- ↑ رجوع کنید به ابنحنبل، ج ۲، ص ۲۵۸؛ ابوداوود، ج ۱، ص ۳۴۳؛ حسنبن فضل طبرسى، ص ۲۷۵
- ↑ رجوع کنید به بقره: ۱۸۰، ۲۱۵؛ نساء: ۱۱؛ طبرى؛ طوسى، التبیان، ذیل همین آیات
- ↑ براى تفصیل بیشتر رجوع کنید به طبرى؛ طوسى، التبیان؛ زمخشرى؛ فخررازى، ذیل اسراء: ۲۳ـ۲۴
- ↑ رجوع کنید به عنکبوت: ۸؛ لقمان: ۱۳ـ۱۴
- ↑ رجوع کنید به احقاف: ۱۵
- ↑ رجوع کنید به نساء: ۱۳۵
- ↑ رجوع کنید به ممتحنه: ۳؛ نیز رجوع کنید به معارج: ۱۱ـ۱۲؛ عبس: ۳۴ـ۳۵
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به بخارى، ۱۴۰۱، ج ۷، ص ۶۸ـ۷۱؛ مسلمبن حجاج، ج ۸، ص ۲ـ۶؛ کلینى، ج ۲، ص ۱۵۷ـ۱۶۳؛ مجلسى، ج ۷۱، ص ۲۲ـ۸۶
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج ۱، ص ۲۲
- ↑ رجوع کنید به مصباح الشریعة، ص۷۰
- ↑ رجوع کنید به بخارى، ۱۴۰۱، ج ۷، ص۷۰ـ۷۱؛ کلینى، ج ۲، ص ۲۷۸
- ↑ رجوع کنید به ابنبابویه، ۱۴۱۴، ج ۳، ص ۵۶۵؛ همو، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، ج ۲، ص ۴۷۹
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج ۲، ص ۱۵۸
- ↑ همان، ج ۴، ص۲۴۰
- ↑ بخارى، ۱۴۰۱، ص ۶۹
- ↑ ابنحنبل، ج ۳، ص ۷۶؛ نیز رجوع کنید به صنعانى، ج ۸، ص ۴۶۳؛ ابنابیشیبه، ج ۶، ص ۹۹؛ ابنحنبل، ج ۲، ص ۱۶۵؛ کلینى، ج ۲، ص۱۶۰
- ↑ ترمذى، ج ۳، ص ۲۰۷؛ کلینى، ج ۱، ص ۴۲۸
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج ۲، ص ۱۶۲
- ↑ رجوع کنید به همان، ج ۲، ص ۵۷
- ↑ رجوع کنید به همان، ج ۲، ص ۷۴
- ↑ رجوع کنید به همان، ج ۲، ص ۱۶۲؛ ابنبابویه، ۱۴۱۴، ج ۴، ص ۳۶۱
- ↑ رجوع کنید به بخارى، ۱۴۰۱، ج ۷، ص ۷۱
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج ۲، ص ۱۵۸
- ↑ رجوع کنید به ابوداوود، ج ۲، ص ۵۰۷ ـ ۵۰۸
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج ۲، ص ۱۶۱
- ↑ لاطاعة للمخلوق فى معصیة الخالق؛ رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۴۲۸؛ ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، ج ۲، ص ۱۲۴
- ↑ رجوع کنید به مسلمبن حجاج، ج ۳، ص ۸۱؛ کلینى، ج۲، ص۱۵۹
- ↑ رجوع کنید به ابنحنبل، ج ۵، ص ۳؛ بخارى، ۱۴۰۱، ج ۷، ص ۶۹؛ کلینى، ج ۲، ص ۱۵۹ـ۱۶۰
- ↑ رجوع کنید به حاکم نیشابورى، ج ۴، ص۱۵۰
- ↑ رجوع کنید به ابنابیجمهور، ج ۱، ص ۲۶۹
- ↑ ابنحنبل، ج ۳، ص ۴۲۹؛ نسائى، ج ۶، ص ۱۱؛ نیز رجوع کنید به ابنماجه، ج ۲، ص۹۳۰
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج ۲، ص ۱۶۲؛ قطبراوندى، ص ۱۲۶
- ↑ رجوع کنید به ابنبابویه، ۱۴۱۴، ج ۲، ص ۶۲۱ـ۶۲۲؛ نیز رجوع کنید به قبانجى، ج ۱، ص ۵۴۵ـ۵۷۸
- ↑ طوسی، ص ۲۳۹
- ↑ قس ابنکثیر، ذیل عنکبوت: ۸
- ↑ رجوع کنید به ابنماجه، ج ۲، ص۸۹۰
- ↑ کلینى، ج ۲، ص ۳۴۸
- ↑ رجوع کنید به همان، ج ۴، ص ۱۳؛ طبرانى، ج ۳، ص ۳۳۲
- ↑ کلینى، ج ۲، ص ۱۵۷
- ↑ رجوع کنید به بخارى، ۱۴۰۶، ص ۲۱؛ کلینى، ج ۲، ص ۱۵۸ـ۱۵۹؛ ابنبابویه، ۱۴۱۴، ج ۴، ص ۳۷۲
- ↑ راوندى کاشانى، ص ۹۲؛ متقى، ج ۱۶، ص ۴۷۰
- ↑ کلینى، ج ۲، ص ۳۴۹؛ طوسى، التبیان؛ سیوطى، ذیل اسراء: ۲۳
- ↑ ابنبابویه، ۱۴۱۴، همانجا
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج ۶، ص ۵۰۳؛ ابنبابویه، ۱۴۱۴، همانجا
- ↑ طبرى؛ فضلبن حسن طبرسى، ذیل اسراء: ۲۴
- ↑ ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، ج ۱، ص ۲۵۸
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج ۲، ص ۱۵۹، ۱۶۳
- ↑ رجوع کنید به بخارى، ۱۴۰۶، ص ۲۰؛ ابنماجه، ج ۲، ص ۱۲۰۹؛ کلینى؛ فضلبن حسن طبرسى، همانجاها
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج ۲، ص ۱۵۹
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به محقق حلّى، قسم۴، ص۸۲۶
- ↑ صحیفه سجادیه، دعاى ۲۴
- ↑ براى نمونههایى از ادعیه امامان شیعه در حق والدین رجوع کنید به طوسى، مصباح المتهجّد، ص ۹۹، ۱۰۱، ۱۴۶، ۲۶۷، ۳۰۰، ۳۱۳، ۶۱۳، ۷۲۷
- ↑ رجوع کنید به مسلمبن حجاج، ج ۴، ص۲۱۸؛ ابنبابویه، ۱۴۱۷، ص ۵۴۷
- ↑ الفقه المنسوب للامام الرضا علیهالسلام، ص ۳۳۴؛ حسنبن فضل طبرسى، ص۲۸۰؛ هیثمى، ج۸، ص۱۳۷؛ نورى، ج۱۵، ص۱۸۰
- ↑ رجوع کنید به ابنحنبل، ج ۲، ص ۳۴۶؛ مسلمبن حجاج، ج ۸، ص ۵ـ۶
- ↑ کلینى، همانجا
- ↑ بخارى، ۱۴۰۶، ص ۱۶؛ ابنبابویه، ۱۴۱۷، ص ۳۰۱
- ↑ ابنحنبل، ج ۳، ص ۲۲۹
- ↑ ابنبابویه، ۱۴۱۷، ص۴۷۳
- ↑ بیهقى، ج۶، ص ۱۸۶؛ متقى، ج ۱۶، ص ۴۶۹
- ↑ ابنابیالدنیا، ص۶۵
- ↑ صنعانى، ج۷، ص ۴۵۴؛ ابنحنبل، ج ۲، ص ۲۰۳؛ کلینى، ج ۲، ص۳۴۸
- ↑ ابنحنبل، ج۱، ص۳۱۷
- ↑ همان، ج ۳، ص۴۴۰؛ نسائى، ج ۵، ص ۸۰ ـ ۸۱
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج ۲، ص ۳۳۱ـ ۳۱۲
- ↑ رجوع کنید به همان، ج ۲، ص ۳۴۹
- ↑ مجلسى، ج۷۱، ص ۸۰؛ نورى، ج ۱۵، ص ۱۹۶
- ↑ کلینى، ج ۲، ص ۴۴۸؛ ابنبابویه، ۱۴۱۴، ج ۳، ص ۵۶۵؛ حاکم نیشابورى، ج ۴، ص ۱۵۶
منابع
- قرآن.
- کتاب مقدس. عهدعتیق.
- ابنابیالدنیا، مکارم الاخلاق، چاپ مجدى سید ابراهیم، قاهره ۲۰۰۴.
- ابنابیجمهور، عوالى اللئالى العزیزیة فى الاحادیث الدّینیة، چاپ مجتبى عراقى، قم ۱۴۰۳ـ۱۴۰۵/ ۱۹۸۳ـ۱۹۸۵.
- ابنابیشیبه، المصنَّف فى الاحادیث و الآثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
- ابنبابویه، الامالى، قم ۱۴۱۷.
- همو، عللالشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم، بیتا.
- همو، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدى لاجوردى، قم ۱۳۶۳ش.
- همو، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ علیاکبر غفارى، قم ۱۴۱۴.
- ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، بیتا.
- ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲.
- ابنماجه، سنن ابنماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴ [، چاپ افست] بیروت، بیتا.
- سلیمانبن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
- محمدبن اسماعیل بخارى، الادب المفرد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
- همو، صحیح البخارى، چاپ محمد ذهنى افندى، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ چاپ افست بیروت] بیتا.
- عبداللّهبن عمر بیضاوى، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، المعروف بتفسیر البیضاوى، مصر ۱۳۳۰، چاپ افست بیروت] بیتا.
- احمدبن حسین بیهقى، السنن الکبرى، بیروت: دارالفکر،] بیتا.
- محمدبن عیسى ترمذى، سنن الترمذى و هو الجامع الصحیح، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- محمدبن عبداللّه حاکم نیشابورى، المستدرک على الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ الذهبى، بیروت: دارالمعرفة، بیتا.
- فضلاللّهبن على راوندیکاشانى، النوادر، چاپ سعیدرضا على عسکرى، قم ۱۳۷۷ش.
- زمخشرى، محمودبن عمر، الكشاف عن حقائق غوامضالتنزيل و عيونالاقاويل فى وجوه التأويل، بيروت ۱۳۶۶/۱۹۴۷.
- سیوطى، عبدالرحمانبن ابىبكر سيوطى، الدرالمنثور فىالتفسير بالمأثور، چاپ نجدت نجيب، بيروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
- عبدالرزاقبن همام صنعانى، المصنَّف، چاپ حبیبالرحمان اعظمى، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- طباطبائى، محمدحسين طباطبائى، الميزان فى تفسيرالقرآن، بيروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴.
- سلیمانبن احمد طبرانى، مسندالشامیین، چاپ حمدى عبدالمجید سلفى، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
- حسنبن فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، قم ۱۳۹۲/ ۱۹۷۲.
- طبرسی، فضلبن حسن، مجمعالبيان فى تفسيرالقرآن، چاپ هاشم رسولى محلاتى و فضلالله يزدى طباطبائى، بيروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
- طبرى، محمدبنجرير، جامعالبيانعنتأويل آىالقرآن، مصر۱۳۷۳/۱۹۵۴.
- محمدبن حسن طوسى، التبیان فى تفسیر القرآن، چاپ احمدحبیب قصیرعاملى، بیروت، بیتا.
- همو، مصباح المتهجّد، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
- علی بن حسین (ع)، امام چهارم، الصحیفة السجادیة، چاپ محمدباقر موحدى ابطحى، قم ۱۴۱۱.
- محمد بن محمد غزالى، احیاء علومالدین، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
- محمدبن عمر فخررازى، التفسیر الکبیر، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
- الفقه المنسوب للامام الرضا علیهالسلام، و المشتهر ب فقه الرضا، مشهد: مؤسسة آلالبیت، ۱۴۰۶.
- محمدبن شاهمرتضى فیضکاشانى، تفسیر الصافى، چاپ حسین اعلمى، تهران ۱۴۱۶.
- حسن قبانجى، شرح رسالة الحقوق للإمام علیبن الحسین زین العابدین علیهماالسلام، قم ۱۴۰۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
- سعیدبن هبةاللّه قطبراوندى، کتاب سلوة الحزین، المعروف ب الدعوات، قم ۱۴۰۷.
- کلینى، محمدبن يعقوب، الكافى، چاپ علىاكبر غفارى، بيروت ۱۴۰۱.
- علیبن حسامالدین متقى، کنز العُمّال فى سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکرى حیانى و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
- مجلسى، محمدباقربن محمدتقى، بحارالانوار، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- جعفر بن حسن محقق حلّى، شرائع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام، چاپ صادق شیرازى، تهران ۱۴۰۹.
- احمدبن محمد مسکویه، تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت، ۱۳۹۸.
- مسلمبن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، بیتا.
- مصباح الشریعة، منسوب به امامجعفر صادق (ع)، بیروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
- احمدبن على نسائى، کتاب السنن الکبرى، چاپ عبدالغفار سلیمان بندارى و سیدکسروى حسن، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
- محمدبن محمد نصیرالدین طوسى، اخلاق ناصرى، چاپ مجتبى مینوى و علیرضا حیدرى، تهران ۱۳۶۰ش.
- حسینبن محمدتقى نورى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
- علیبن ابوبکر هیثمى، مجمعالزوائد و منبع الفوائد، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
- Abraham Geiger, Was hat Mohammed aus dem Judenthume aufgenommen?, Leipzig 1902, repr. Osnabruck 1971.
- Hartwig Hirshfeld, New researches into the composition and exegesis of the Qoran, London 1902.
- Robert Roberts, The social laws of the Qoran: considered, and compared with those of the Hebrew and other ancient codes, New Delhi, 1978.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: